از ابراز احساسات منفی کودکانتان، جلوگیری نکنید بلکه با آن همدلی کنید!

کودکان گاه از سخن یا رفتار ما یا دیگران، ناراحت و عصبانی می شوند، می ترسند، نگران می شوند و ......اولا:  اجازه بدهید، بلکه زمینه مناسب راخودتان فراهم آورید تا آنها احساسات خودشان را  ابراز کنند و گرنه به عقده های گلوگیر درونی تبدیل می شود و به فرزندتان آسیب زیادی وارد می کند.ثانیا: پس از شنیدن با آنها همدلی کنید و بگویید؛ من ناراحتی، نگرانی یا ترس شما را درک می کنم و به شما حق می دهم که ناراحت شده باشی! ثالثا: اگر او بد فهمیده، واقعیت را برایشان توضیح دهید که مثلا نمی شد، وقتش نبود، شما نمی توانستید و .... و  اگر خواسته یا ناخواسته، شما یا دیگری، خطا کرده بودید، صادقانه از او عذر خواهی کنید تا او نیز بیاموزد!

تعلیم و تربیت کودک را بیاموزید و مراقب باشید! زیرا بزرگترین تراژدی بشری در خانواده ها صورت می پذیرد!

تعلیم و تربیت کودک، یکی از دشوارترین کارهایی است که اغلب ما انسانها، بدون اطلاع و آموزش لازم، آن را بر عهده گرفته ایم! و فکر می کنیم چون خودمان، زمانی کودک بوده ایم و با بچه ها سر و کار داریم، آموزش ندیده و درس ناخوانده، این کار مهم را بلد هستیم!! به همین جهت با  انگیزه و نیت خوب و به اسم تعلیم و تربیت، به دلیل ناآشنایی و به کار گرفتن روشهای غلط، نتیجه معکوس می گیریم و کودکان ساده، پاک، نیک و شاداب خود را به انسان هایی ناقص، معیوب، ناراضی، ناتوان، ناراحت، ناامید، غمگین، ترسو، افسرده، مضطرب، متعصب، خشن، خشمگین، عصبی، مجادله گر، فضول و کنترل گر تبدیل می کنیم!!!

آری ما به دلیل نا آشنایی با تعلیم و تربیت کودکان، ندانسته و ناخواسته، منش و شخصیت فرزندمان را درهم شکسته، لگدمال می کنیم! اختیار خدادادی  و حق انتخاب فرزندمان را نادیده می گیریم و هر چه می خواهیم به او تحمیل می کنیم! به جای بزرگ کردن بچه هایمان، آنها را کوچک و  تحقیر می کنیم و به جای توانمند ساختن و به کار انداختن فرزندانمان، آنها را ناتوان نموده و  از کار می اندازیم و بدینسان اعتماد به نفس و عزت و حرمت بچه ها یمان را نابود می کنیم! با بدگویی، برچسب و انگ زدن، سرزنش، توبیخ، ناسزا، تمسخر، تنبیه بدنی  و کتک زدن، سرمایه و استعدادهای کودکانمان را تخریب و نابود می کنیم، آنها را روان رنجور و روان پریش می کنیم  و سلامت جسم و روان آنها را به خطر می افکنیم! و در نتیجه، روابط محبت آمیز خود با آنان را به روابطی سرد و منفی و گاه به دشمنی و درگیری تا پایان عمر، تبدیل می کنیم! و بعد گله و شکایت می کنیم  که: فرزندم، خیلی بی معرفت، قدرناشناس و ناسپاس است!!!

افزون بر موارد فوق و  از همه آنها بدتر، به اسم آموزش دین، فطرت پاک توحیدی آنها  را دستکاری می نماییم و برای  انجام برنامه های عبادی مثل نماز، آنها را تحت فشار قرار داده و گاه کتک می زنیم و با این روش غلط، آنها را از حقیقت، روح و  معنویت دین دور ساخته، لذت عبادت را برای همیشه از آنها می گیریم  و به جای چشاندن آرامش ذکر و یاد خداوند به آنان،  آنها را از آموزه های دین، متنفر و بیزار می کنیم و جهان آخرت کودکانمان را نیز همانند دنیایشان، سوزان و پر از رنج و عذاب می سازیم!

ما باید توجه داشته باشیم که هیچگاه، هیچ دشمنی، نمی تواند چنین ضربات سهمگینی به یک فرد وارد سازد که ما ناخواسته به فرزندانمان وارد می کنیم! بدینسان بزرگترین تراژدی بشری و مصیبت بارترین فاجعه انسانی، در مورد بچه ها و به صورت ناخواسته و  به دست پدر و مادرهای نا آشنای به تعلیم و تربیت کودک، شکل می گیرد!  چه تراژدی وحشتناک و گسترده ای؟! ولی با چه نیت پاک و صادقانه ای! و  تحت چه عنوان زیبایی؛ آموزش و پرورش فرزند!!

موفق باشید.

قدرت تصمیم گیری را از کودک خود نگیرید؛ بلکه آن را افزایش دهید!

در هفت سال نخست زندگی کودک، از امر و نهی، اجبار و تحمیل، وادار ساختن با تهدید و تنبیه، خودداری کنید که قدرت تصمیم گیری فرزندتان را نابود می کند! بلکه برعکس، عمل کنید؛  به جای آن که با تحکم بگویید:همین الان برو بخواب! پیشنهاد کنید: ما می خواهیم بخوابیم؛ آیا تو هم می خواهی الان همراه ما بخوابی؟  کارها را به صورت  پیشنهادی مطرح کنید تا هم با شما بهتر موافقت کند و هم  قدرت تصمیم گیری اش  افزایش یابد.