به «نه گفتن» فرزندتان، لبخند بزنید! آن را لجبازی مپندارید!

نه گفتن، مهارت مهمی است که همگان باید آن را بیاموزند و گرنه مورد سوء  استفاده قرار می گیرند! پس هر گاه فرزند شما، «نه گفتن» را آغاز کرد، هرگز آن را مخالفت، لجبازی و بدجنسی مپندارید! بلکه خوشحال باشید و به آن لبخند بزنید؛ چون نشانه رشد و زمینه ساز استقلال اوست!  البته کم کم  آثار و نتیجه نه گفتن را توضیح دهید و  به او بفهمانید که مسئولیت و پیامد آری یا نه گفتن، بر عهده خود اوست!

آبروی فرزندتان را نزد هیچ کس مبرید و بدی، شیطنت یا نقاط ضعف او را نزد کسی بازگو نکنید!

اگر فرزندتان، نقطه ضعفی دارد یا دسته گلی به آب داده یا شیطنت یا کار بدی مرتکب شده، هرگز نزد هیچ کس دیگر، آن را بازگو نکنید و نزد دیگران، از او چهره بد و منفی، ترسیم نکنید که آن نقطه ضعف یا بدی در وجودش تثبت می شود و شخصیت اجتماعی و آینده او نیز آسیب می بیند! 

فرزندتان را به نمایشگری، مجبور نکنید!

هیچ گاه فرزند خود را به نمایش دادن جلو دیگران، مجبور نکنید تا دیگران به وجد آیند و نه بگذارید کسی او را به نمایشگری مجبور سازد! اگر خودش دوست داشت شعری را بخواند یا کاری را به نمایش بگذارد، او را تحسین کنید!

قاطعانه جلو کودک آزاری فرزندتان را بگیرید!

نه خودتان، فرزندتان را دست بیاندازید و نه اجازه دهید کسی سربه سر فرزندتان بگذارد،  او را بترساند یا دست بیاندازد و عصبانی کند و به ترسیدن، خشمناک شدن، پرخاش و  گریه فرزندتان، بخندد!!! با قاطعیت از این کار، جلوگیری کنید و به دیگران، زشتی و زیانبار بودن آن را بفهمانید!! 

تعلیم و تربیت کودک را بیاموزید و مراقب باشید! زیرا بزرگترین تراژدی بشری در خانواده ها صورت می پذیرد!

تعلیم و تربیت کودک، یکی از دشوارترین کارهایی است که اغلب ما انسانها، بدون اطلاع و آموزش لازم، آن را بر عهده گرفته ایم! و فکر می کنیم چون خودمان، زمانی کودک بوده ایم و با بچه ها سر و کار داریم، آموزش ندیده و درس ناخوانده، این کار مهم را بلد هستیم!! به همین جهت با  انگیزه و نیت خوب و به اسم تعلیم و تربیت، به دلیل ناآشنایی و به کار گرفتن روشهای غلط، نتیجه معکوس می گیریم و کودکان ساده، پاک، نیک و شاداب خود را به انسان هایی ناقص، معیوب، ناراضی، ناتوان، ناراحت، ناامید، غمگین، ترسو، افسرده، مضطرب، متعصب، خشن، خشمگین، عصبی، مجادله گر، فضول و کنترل گر تبدیل می کنیم!!!

آری ما به دلیل نا آشنایی با تعلیم و تربیت کودکان، ندانسته و ناخواسته، منش و شخصیت فرزندمان را درهم شکسته، لگدمال می کنیم! اختیار خدادادی  و حق انتخاب فرزندمان را نادیده می گیریم و هر چه می خواهیم به او تحمیل می کنیم! به جای بزرگ کردن بچه هایمان، آنها را کوچک و  تحقیر می کنیم و به جای توانمند ساختن و به کار انداختن فرزندانمان، آنها را ناتوان نموده و  از کار می اندازیم و بدینسان اعتماد به نفس و عزت و حرمت بچه ها یمان را نابود می کنیم! با بدگویی، برچسب و انگ زدن، سرزنش، توبیخ، ناسزا، تمسخر، تنبیه بدنی  و کتک زدن، سرمایه و استعدادهای کودکانمان را تخریب و نابود می کنیم، آنها را روان رنجور و روان پریش می کنیم  و سلامت جسم و روان آنها را به خطر می افکنیم! و در نتیجه، روابط محبت آمیز خود با آنان را به روابطی سرد و منفی و گاه به دشمنی و درگیری تا پایان عمر، تبدیل می کنیم! و بعد گله و شکایت می کنیم  که: فرزندم، خیلی بی معرفت، قدرناشناس و ناسپاس است!!!

افزون بر موارد فوق و  از همه آنها بدتر، به اسم آموزش دین، فطرت پاک توحیدی آنها  را دستکاری می نماییم و برای  انجام برنامه های عبادی مثل نماز، آنها را تحت فشار قرار داده و گاه کتک می زنیم و با این روش غلط، آنها را از حقیقت، روح و  معنویت دین دور ساخته، لذت عبادت را برای همیشه از آنها می گیریم  و به جای چشاندن آرامش ذکر و یاد خداوند به آنان،  آنها را از آموزه های دین، متنفر و بیزار می کنیم و جهان آخرت کودکانمان را نیز همانند دنیایشان، سوزان و پر از رنج و عذاب می سازیم!

ما باید توجه داشته باشیم که هیچگاه، هیچ دشمنی، نمی تواند چنین ضربات سهمگینی به یک فرد وارد سازد که ما ناخواسته به فرزندانمان وارد می کنیم! بدینسان بزرگترین تراژدی بشری و مصیبت بارترین فاجعه انسانی، در مورد بچه ها و به صورت ناخواسته و  به دست پدر و مادرهای نا آشنای به تعلیم و تربیت کودک، شکل می گیرد!  چه تراژدی وحشتناک و گسترده ای؟! ولی با چه نیت پاک و صادقانه ای! و  تحت چه عنوان زیبایی؛ آموزش و پرورش فرزند!!

موفق باشید.